دربــاره مــ ـا
Ay Choda digar az in donya sear shodeam جستوجوگـــ ـر
لینکـــ های ویــــــژه
پـــــــیوندهای روزانــ ــه
دیــگر امکاناتــ وب
عکــس های متفـــ ـافتــ و زیبـــ ــا
|
مـ ــجموعه : عــاشقانــه
یه پیرمردی توی یه جمعی خواست سلامتی بده گفت :
دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش میزنه و مادرش متوجه نمیشه …. پیرمرد همسایه آلزایمر دارد … عادت ندارم درد دلم را ،
دلتنگم، گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
انسان های بزرگ دو دل دارند : دست های کوچکش
کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی… در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد وبرایش لباس و کفش خرید و گفت:
در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم…
قند خون مادر بالاست
اشکهای مادر , …مروارید شده است در صدف چشمانش
پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند
نویسنده ..جـــــلال.. در پنج شنبه 92/12/8 | نظر
طراحی و کدنویسی قالب : علیرضاحقیقت - ثامن تم Web Template By : Samentheme.ir |
ســ ـاعتـــ
آپــلود عکس
پیوندهای وبگاه
بــ ــرچســبها
اخبـــ ـار روز
رتبــه ی جهانـ ـی
چتــ روم آنلایــن
طراح قالب
|